تابستان سال 1389 بود .در حال رانندگی بودم حواسم نبود .یه دفعه یک ماشین با سرعت از کنارم رد شد و با بوق ممتد داد زد و گفت هی الاغ حواست کجاست . همانطور با سرعت رفت پشت چراغ قرمر ایستاد. چون خیابان خلوت بود منم رفتم کنارش ایستادم . شیشه های هر دو تامون پائین بود . یواشکی از کنار چشماش به من نگاه میکرد . منم مستقیم بهش نگاه میکردم . گفتم ،آقا ادامه مطلب,داستان وقتی که زن شدم,دانلود داستان وقتی که بد بودم ...ادامه مطلب
بانو رابطه جنسی یک لذت دو طرفه است تصور نکن فقط مرد بهره میبرد. برای برقراری رابطه شرط و شروط نزار. سعی کن تو هم از این رابطه بیشترین لذت رو ببری لذت ببر و همسرت را سرشار از لذت کن, ...ادامه مطلب