دزد سرگردنه

ساخت وبلاگ

میگویند در قدیم دزد سر گردنه هم معرفت داشت!

روزی دزدی در مجلسی پر ازدحام با زیرکی کیسه ی سکه ی مردی غافل را می دزدد!

هنگامی که به خانه رسید کیسه را باز کرد دید در بالای سکه ها کاغذیست که بر آن نوشته است: 

خدایا به برکت این دعا، سکه های مرا حفاظت بفرما..

اندکی اندیشه کرد،

سپس کیسه را به صاحبش باز گرداند!

دوستانش او را سرزنش کردند که چرا این همه پول را از دست داد.

دزد کیسه در پاسخ گفت:

صاحب کیسه باور داشت که دعا، دارایی او را نگهبان است. او بر این دعا به خدا اعتقاد نموده است.

من دزد دارایی او بودم نه دزد دین او.

اگر کیسه او را پس نمیدادم، باورش بر دعا و خدا سست میشد. آنگاه من دزد باورهای او هم بودم،

و این دور از انصاف است!

و این روزها در این سرزمین عده‌ای هم دزد خزانه مردمند و هم دزد باورهایشان... چونکه به نام دین دزدی می‌کنند... برای همین است که عده‌ای از دین زده شده‌اند و فکر می‌کنند که این کاری که اینها می‌کنند تعالیم دین است.

مسئول عزیز

اگر میبری

سکه ها را ببر

نه باورها را...

گاه گاهی...
ما را در سایت گاه گاهی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0matnhac بازدید : 108 تاريخ : پنجشنبه 5 اسفند 1395 ساعت: 12:14